Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran
Slide 1 - copy
Image is not available

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

in This section we publish articles about contemporary architecture .you can send us your articles by the email.

STUDY

Study



گفتگو با مهدی کوثر
موضوع : آموزش معماری

مجله هنر و معماری - شماره هفدهم ،سال پنجم ، فروردین - خرداد ۱۳۵۲- صفحات۳۰-۳۱

مهدی کوثر,آموزش معماری,دانشگاه تهران,ریس دانشکده معماری ,مجله هنرومعماری,معماری معاصر ایران,معماری پهلوی,معماران معاصر,معماران پهلوی,

مهدی کوثر,آموزش معماری,دانشگاه تهران,ریس دانشکده معماری ,مجله هنرومعماری,معماری معاصر ایران,معماری پهلوی,معماران معاصر,معماران پهلوی,
مهدی کوثر

س - آقای دکتر کوثر، مجله هنر و معماری علاقمند است شما به عنوان رئیس دانشکده هنرهای زیبا درباره آموزش معماری در ایران، وضع دانشکده های معماری و کیفیت کار دانشجویان و تعداد دانشجویانی که دانشگاه اجبار دارد بگیرد سخن بگوئید. و اینکه چگونه میتوان معماری را در شرایط بهتری قرار داد و اگر ممکن است شدت و ضعف شناخت مردم را در مورد معماری امروز روشن بفرمائید.

ج- سئوال مفصلی است، نخست بپردازیم به این مسأله که چه شرایطی باید به وجود آید تا معماران جوان معماری را به صورت يك عمل سازنده که متکی به تعقل و اندیشه انسانی است مطرح کنند و به کیفیت ها و نکات مثبت و امکاناتی که تفکر در این علل وجود دارد آگاهی یابند و از آن سودجویند. موفقیت در این راه تا حدی تحت تأثیر چگونگی توجیه حرفه و در عین حال در رابطه با کیفیت تقاضا در جامعه امروزی ما است. و با گسترشی که در سطوح مختلف کشور پدید آمده، امید است معماری نیز به صورت جدی و اصولی خود مطرح گردد. از سویی تمرکز معماران در تهران و تبعیضات متعدد موجب شده که توزیع کار به نحو درستی صورت نپذیرد، از سوئی دیگر آشنائی با محیط وجود ندارد، از يك نقطه برای نقطه دیگر طرح داده میشود و در عین حال امکان نمایش قابلیت معماران جوان در سطوح مختلف وجود ندارد. اما معماری چیست؟ فکر میکنم معماری مجموعه ای است از عوامل و مسائل متفاوت و متضاد که در ترکیب آنها سنتزی پدید می آید به صورت يك فضا که ما آنرا معماری می نامیم. توضیح میدهم: معماری مجموعه ای است از فرم، فونکسیون، دتای، مسائل اقتصادی و اجتماعی، تکنولوژی، فرهنگ، سنت، خصوصیات اقلیمی، تصور، تخیل و بالاخره فضا. هر يك از اين عوامل به سهم خود در ساختن يك معماری به کار می آیند، معماری حاصل این عوامل است و برای شناختن آن باید به تاریخ و فرهنگ نظر دوخت. تجزیه و تحلیل روند زندگی انسانی در مختصات تاریخی اش ضرورت دارد. به رنسانس نگاه کنید، این يك تغيير عمدی نبود که عده ای بشینند و در باره آن تصمیم بگیرند، زیرا بنای جامعه تغییر یافت. فرهنگ آن جامعه که هنر و معماری نیز جزئی از آن است دگرگون شد.
برای شناختن معماری باید گذشته را خوب شناخت نه برای تقلید کردن، بلکه برای شناختن سکویی که بتوانیم از آن به سوی آینده جهش داشته باشیم. معماری گذشته جوابی بود به نیازهای زمانه در مختصات معين. اکنون مختصات زمان ما با آنچه که پیش از آن بود متفاوت است. باید این مختصات را با دانشجوی معماری در میان نهاد، برای درک حال و تصور آینده. اصولا تعلیم معماری در این نیست که کسی از طریق کلاس درس مستقیما معلوماتش را به دیگری انتقال دهد. تعلیم معماری نوعی خودآموزی است، تجربه مشترکی است بین استاد و دانشجو در جهت جوابگویی به زندگی و در حقیقت حاصل برخورد تجربه های مشترك استاد و دانشجو است.
باید بگوییم بخشی از تعلیمات معماری در همه جای دنیا یکسان است، همچنان که مباحث قانون حرارت در فيزيك که در هر جای دنیا یکی است.
آنچه در معماری جنبه علمی دارد چه در آمریکا چه در ایران و چه در تانزانيا مثلا، به طور یکسان بررسی میشود. صحبت از استروکتور هیپر استاتيک همه جا حدود مشخص و مشابهی دارد.
از سویی يك فرهنگ جهانی غنی در اختیار پژوهشگر است فرقی نمیکند که در به وجود آمدن این فرهنگ سهم شرق زیادتر بوده يا غرب. اکنون آنچه در برابر ماست متعلق به جهان است و نتیجه تجربیات جوامع انسانی است در قرون مختلف. پس آنچه که علمی و متعلق به فرهنگ بشری است می توان از طریق کلاسها و کتابها آموخت وقسمت قابل توجهی از برنامه های آموزش معماری را تشکیل میدهد. اما بخشی از معماری که به تجربه مربوط است، همواره پژوهش و آزمایشهای تازه ای را طلب میکند. معماری جامعه شناسی هم هست. باید مختصات این جامعه را شناخت، به همان ترتیب که به عنوان مثال شناخت خصوصیات اقلیمی نیز برای درك بهتر معماری لازم میاید. باید کشورمان را بشناسیم، خواسته های مردم را، آفتاب و سایه مان را، برف و باران و درختان و کوههایمان را. از سوی دیگر شناخت عوامل اقتصادی سیاسی نیز برای شکل دادن به يك معماری صحیح لازم است. اغلب سخن از معماری ایرانی به میان می آید. هنوز هیچکس درباره این معماری ملی تعریفی جامع به دست نداده و کتابی در این باره تدوین نکرده است. در غرب معماری اصول و تاریخی مدون دارد. شما میتوانید در پنج تاریخ آرشیتکتور، سیروتحول این معماری و چشم اندازهای آنرا ببینید اما در مورد خودمان وقتی به این نتیجه میرسیم که چگونه راه ایرانی دسترسی به معماری جهانی را بشناسیم و تجربه کنیم، به بن بست برمیخوریم، برای رهایی از این تنگنا باید کیفیت و کمیت زندگی مردم این کشور و مختصات تاریخی زندگی آنها را در گذشته خوب شناخت و این فقط کار دانشگاه نیست. این کوشش باید همه جانبه و تحقیقی در سطح کشور باشد. گروهی گمان میبرند معماری ملی استفاده از کاشیکاریها یا قوسهای ساسانی است، این فقط الگوبرداری از معماری گذشته است، نوعی توهین به گذشته این کشور و به فرهنگ آن است. من فکر میکنم معماری اقدام انديشمندانه انسانهاست، اگر معمار متکی به فرهنگ لازم شرایطی را که در آن معماری به وجود می اورد خوب شناخت، لااقل کار او منطقی است و حاصل کارش معماری درست زمان ما و طبيعاً ایرانی است.
در مورد شناخت معماری گذشته کشور ما باید به يك نكته مهم و اساسی توجه کرد. بسیاری از خصوصیات معماری ایران را با معیارهای معماری غربی نمیتوان بررسی نمود و سنجید. با همان معیارهایی که به عنوان مثال كاتدرال «بروژ» را بررسی میکنیم، مسجد جمعه اصفهان را نمیتوانیم ببینیم. فلسفه زندگی غرب و فلسفه مسیحیت به عنوان مثال متفاوت از فلسفه مذهبی در کشور ما بوده است و این خود دقیقا در معماری منعکس است. در نتیجه معیارهایی که اغلب به سادگی جهت بررسی و شناسائی معماری غرب به کار میبریم در مورد شناسایی معماری گذشته این کشور نمیتوانند ناآگاهانه مورد استفاده قرار گیرند و ما را دچار اشتباهات فاحشی خواهند نمود. صحبت از راه ایرانی دست یابی معماری جهانی شد و باید گفت که دانشگاه باید در جهت شناخت عملی تاریخ معماری ایران تحقیقات مفصل علمی داشته باشد و نتیجه این تحقیقات را منعکس کند. معماران ما براثر ناآگاهی از شرایط بومی و تقلید نادانسته از معماری غرب، چهره شهرهای ما را زشت و آزاردهنده کرده اند، معماری ۲۰ سال اخیر ما يك معماری فرنگی نیست بلکه اغلب پدیده سودجویی و سوداگری و کاریکاتوری است، از معماری غربی که خود در شرایط خاصی به وجود آمده است. معماری غرب در درون خود فلسفه ای داشته در پی نیازها و شرایطی به وجود آمده است، معماری را سیونل به اتمام تحولات جامعه اروپایی در ارتباط بود، ما هم اگر تعمق میکردیم و این معماری را جدا و منطبق با خصوصیات خودمان تجزیه و تحلیل میکردیم بدون تردید نتایج کارمان یعنی معماری ما حداقل اصولی بود. البته بگویم که در دانشکده معماری دانشگاه تهران ما این مسائل را مطرح میکنیم در پی پاسخ به آنها هستیم، هدف ما تربیت چند نقشه کش ماهر نیست، هدف عرضه معمارانی است که به تاریخ و فرهنگ مملکت خود آشنا باشند و در کار سازندگی فرهنگ نوینی برای معماری بکوشند. ما سعی خود را کرده ایم اما تا چه حد موفق بوده ایم؟ این آینده است که قضاوت می کند.
يك مسئله را در آموزش معماری نباید از نظر دور داشت و آن وجدان حرفه ای است اگر دانشجو شناخت واقعی از آن کاری که انجام میدهد داشته باشد و به وظایف دقیق اجتماعی خود آگاه گردد، مسلماً وجدان حرفه ای پیدا میکند. چرا که دانشکده جزیره نیست و درگیر با جامعه و مرتبط با مسائل آن است از آن تأثیر می پذیرد و بر آن تأثیر مینهد. آنها که در بیرون از دانشگاه، معماری را به وجود میاورند باید با دانشجو و دانشکده معماری در يك ارتباط فرهنگی قرار گیرند. و اگر سطح خواسته ها در محیط کار خارج از دانشگاه اعتلاء یابد، طبعاً دانشجو معتقد خواهد شد و تلاش بیشتری خواهد کرد. دانشجویانی که با پذیرفته شدن در کنکور وارد دانشگاه میشوند، به جز چند درصد بقیه شناختی از معماری ندارند به توصیه والدين و به حکم کنکور وارد دانشکده معماری شده اند، سعی ما بر این است که از يك آدم عادی يك معمار بسازیم نه يك نقشه کش. با تمام تلاشی که در زمینه کنکور داوطلبان کردیم و با ترتیب دادن کنکور اختصاصی دامنه پذیرش دانشجو را مشخصکردیم، اما چون امکان مکالمه و آشنائی با پنج هزار داوطلب وجود ندارد، این پذیرش نمیتواند دقیق باشد. بسیاری از دانشجویان که به این دانشکده میایند فرق بین دانشکده فنی و دانشکده معماری را نمیدانند، فقط میدانند که مهندس خواهند شد.
دانشکده سعی میکند شناخت تازه ای به آنها بدهد. البته باید گفت که این خلاء تعلیماتی از اولین سالهای دبستان ایجاد شده که با شكل نهائی آن در دانشگاه روبرو میشویم، محصل را از آغاز برای «تفکر» و «تعقل» تربیت نمیکنند و استعدادهای نهائی آنها را نمی پرورانند. قوس تعلیماتی ما ناهمگن و مبهم است.

س - شما در آغاز بحث اشاره کردید که مسأله اساسی معماری ما شناخت معماری گذشته و آشنائی با شرایط فرهنگی معاصر است. آیا در دانشکده چنین شناختی برای دانشجو بوجود میآید؟

ج - مطالعات و بررسیهایی که در مورد معماری ایران باید صورت گیرد هنوز تدوین نشده است. یکی از برنامه های هر مؤسسه علمی و فرهنگی باید شناخت و تدوین اصول معماری ایران باشد. در دانشگاه تهران ما برنامه ای داشتیم با عنوان معماری بومی ایران که گروه تحقیقاتی نقاط مختلف کشور را انتخاب و بررسی میکرد، برنامه ای دیگر داریم به نام اصفهان از دوره سلجوقیان به بعد که در باره شکل گرفتن این شهر در ادوار مختلف تحقیق میشود. حتی ما بررسیهایی در زمینه موسیقی ایرانی، نقوش نمد در ایران انجام میدهیم که به نحوی با معماری ارتباط میابد.
برنامه تحقیقاتی دیگری داریم راجع به شهرهای حاشیه کویر که نتایج آنرا در آینده انتشار خواهیم داد. میدانید این کاری است عظیم و کوششهای گروهی يك دو نسل را در گرو خود دارد، یکی از بررسیهای ما در مورد تکنولوژی معماری گذشته و رابطه آن با فلسفه زندگی مردم بوده است خوشبختانه سیستم کار تعلیماتی ما براساس آتلیه است که در آن برخلاف کلاسهای رسمی درس، استاد از شاگرد جدا نیست، تعاطی نظر هست نه تعلیم صرف: و در آتلیه اظهار نظر آزاد است و بحث در میگیرد در اینجاست که هر گونه انحراف معماری مورد توجه قرار میگیرد. از کاریکاتور معماری غربی که در شهرمان ساخته ایم همانطور سخن میرود که از ساختمانهای مضحکی که به تقلید مسجد جمعه یا تخت جمشید بنا کرده ایم، یا چیزهائی مثل بازار صفویه تهران، اینها نقش نئونی را دارند که وقیحانه خاموش و روشن میشود و هدفش فقط جلب توجه مبتذل وسطحی است و در حقیقت ارزش صحبت و صرف وقت را دارا نیستند.معماری نوین باید ادامه منطقی معماری گذشته باشد، تکامل نه تقلیدش. و گرنه رکود و پوچی به سراغ معماری میاید. باید دانست که با معماری، روی فرهنگ و تمدن يك مملکت تأثیر میگذاریم، و در عین حال منعکس کننده آن هستیم.

خیلی متشکرم.