Email: caoi.ir@post.com Telegram ID: @caoiran

ورود

Study



رویکردی به احیای مهمان خانه قزوین

  ** نویسندگان : اصغر محمد مرادی*- مهرزاد پرهیزکاری
نشریه مطالعات معماری ایران- شماره سوم  بهار و تابستان ۱۳۹۲ صفحات ۶۶-۵۵

 

چکیده

مهمان خانۀ بزرگ قزوین را می توان اولین هتل ایرانی معرفی کرد که دارای امکاناتی فراتر از زمان خود بود. این بنای ممتاز در سال ۱۲۹۷ هجری قمری/ ۱۲۵۹ هجری شمسی با منظمات دیگری همانند چاپارخانه و پست خانه، جزء مجموعۀ دولتی ساخته شد و هدف از ساخت آن، ایجاد رفاه لازم برای سفیران و مسافران خارجی در بدو ورود به پایتخت بود. بنای مذکور در انتهای خیابانِ ساخته شده متعلق به دورۀ صفویه، مقابل سردر ورودی دولتخانۀ صفوی قرار داشت و در دورۀ پهلویِ اول هنگام امتدادِ آن خیابان، تخریب شد. با تخریب مهمان خانه و بیشتر شدن وسعت خیابان، ضمن از دست رفتن یکی از بناهای تاریخی ارزشمند ایران، فضای تعریف شده خیابان صفوی (سپه/ شهدا کنونی) که تا قبل از این، مهمترین فضای اجتماعی و تفرجگاهی شهر به شمار می رفت، به خیابانی برای تردد خودرو تغییر یافت. احیای مهمان خانۀ قزوین، ضمن بیان ارزش های معماری این بنای از دست رفته، نقش مهمی در بازآفرینی هویت فضای شهری خیابان صفوی به عنوان بخشی از بافت تاریخی شهر قزوین دارد. رویکردهای مختلف احیای مهمان خانۀ قزوین در ضمن مسائل و معضلات موجود، هدف مقاله حاضر را رقم می زند. در این باره، ابتدا به معرفی بنا و ارزشهای مهمان خانۀ قزوین پرداخته شده و سپس به روشهای احیای بنا و بررسی نتایج به دست آمده می پردازد و در انتها پیشنهاد اجرایی را جهت احیای مهمان خانه طرح می کند. بخش معرفی بنا بر پژوهش های کتابخانه ای و میدانی استوار است که قبلاً انجام پذیرفته و منتشر شده است و بخش رویکردهای احیا منطبق بر منشورهای جهانی تدوین گشته است. تلاش مقاله ضمن بیان و بررسی دقیق، ارائۀ راهکار اجرایی در پاسخ به مسئله است.

كليدواژه ها : مهمان خانۀ قزوين، خیابان سپه، احیا.

* استاد دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت ایران، نویسنده مسئول این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

** کارشناس ارشد معماری


پرسش های پژوهش

۱.ابعاد مختلف ارزش های بنای مهمان خانۀ قزوین چیست؟

۲.رویکردهای احیای بنای تاریخی مهمان خانۀ قزوین جهت باز زنده سازی ارزشهای این بنای تاریخی کدام است؟

۳.روش رسیدن به رویکرد مناسب چیست؟

 

مقدمه

مهمانخانۀ قزوين به دستور ناصرالدين شاه و توسط آقاباقر ارباب كه بعدها حاكم قزوين شد و لقب سعدالسلطنه گرفت، بنا گرديد و در سال ۱۲۹۷ هجری قمری/ ۱۲۵۹ هجری شمسی در انتهای خیابان صفوی (خیابان سپه/ شهدا) مقابل سردر عالی قاپو به بهره برداري رسيد و تعریف نوینی از فضای شهری در دورة قاجاریه ارائه کرد. اين مهمان خانه، بنایی دو اشکوبه و دارای ۱۸ اتاق برای اقامت و پذیرایی از مسافران بود و به واسطۀ وجود امکاناتی که برای نخستین بار در اقامتگاههای ایران به وجود آمد، اولين هتل مدرن ايران به شمار ميرفت كه با الگوبرداری از هتلهای فرنگی، به منظور استفادۀ فرستادگان و سفیران خارجی بنا شد و جزئی از پروژۀ بزرگ ارتباطی راه فرنگ بود؛ از این جهت در تاریخ معماری و گردشگری ایران، اهمیت و جایگاه مهمی دارد.

۱.بنای مهمان خانه

عمارت مهمان خانه بر روی صفه ای به ارتفاع تقریبی دو متر و دو اشکوبه ساخته شده بود. دیواره های صفه دارای کاشیکاری معقلی بود که با قاب های آجری ریتمی مشابه رواق بندی بالا داشت. تعداد دهانه های رواق در ضلع شمالی و جنوبی یعنی طول بلندتر مهمان خانه، مشرف به خیابان و کالسکه خانه ۹ دهانه، و در اضلاع شرقی و غربی ۶ دهانه بود. ستونها دارای مقطع گرد بود که در بالا به قاب بندی با مقطع مربع منتهی میشد و قوس مازه داری داخل قاب تویزه را شکل میداد. داخل قاب دارای کاشی کاری هفت رنگ بود. در رئوس بنا، ستونها دارای مقطع مستطیل با دو نیم ستون در طرفین جهت برقراری نظم و ترکیب با ستونهای استوانه ای بود. شکل و جزئیات رواق، شباهت کاملی به رواق عمارت چهلستون قزوین داشت. رواق مذکور نیز توسط سعدالسلطنه به بنای صفوی چهلستون الحاق شده است (پرهیزکاری ۱۳۸۶ ،۸۲-۷۸ .)
ورودیهای اصلی بنا در اضلاع شمالی و جنوبی قرار داشت و با توجه به وجود پلکانهای شرقی و غربی، دو ورودی فرعی نیز در این اضلاع وجود داشت. با توجه به ورودی جنوبی و غربی، از محوطه ورودی جنوبی عمارت بیشتر از دیگر ورودیها استفاده میشد. طبقۀ همکف، بنا بر نوشتۀ فراهانی «مشتمل بر ده اتاق و قهوه خانه و آشپزخانه ... و مرتبۀ فوقانی مشتمل بر هشت اتاق» (۱۸،۱۳۶۲) بود. «بزرگترین قسمت مهمان خانه، تالار وسیعی بود که به وسیلۀ ارسی های بزرگـ که شیشه های الوان آن با ظرافت و اشکال زیبای هندسی پهلوی هم چیده شده بودند- از بیرون نور میگرفت» (اورسل ۱۳۸۲ ،۲۰۴) . با توجه به ابعاد خارجی بنا و توصیف حسام السلطنه میتوان ابعاد تقریبی تالار مذکور را ۱۱ در ۸ متر و فاقد ستون برآورد کرد. بر همین اساس، اتاقهای طبقۀ اول نیز در طرفین تالار مرکزی و اضلاع شرقی و غربی جای گرفته بودند و هریک پنجره ای به بیرون داشتند. دور تا دور اشکوب بالا و بر روی رواق همکف، مردگردی به عرض تقریبی ۳ متر واقع بود که در ضلع جنوبی با داخل نشستن بنای اشکوب بالا، وسیعتر میشد و در ضلع شمالی از زیر ستونهای ایوان عبور میکرد. (نقشۀ ۲)

وضع اشکوبِ پایین، مبهم تر از اشکوب بالاست و توصیف کمتری از آن در سفرنامه ها آمده است. با توجه به ریتم یکسان پنجره های طبقۀ همکف، تعیین مکان دقیق آشپزخانه و قهوه خانه میسر نیست. همچنین محل پلکان ارتباطی طبقة بالا نیز نامشخص است و تنها اشاره شده که «پله هایی که از آنها به بالاخانه میروند، از تخته ساخته شده» (حسام السلطنه ۱۳۷۴ ،۲۹ )سطح اتاقهای اشکوب بالا با توجه به محوربندی ستونهای بنا حدود ۱۴ مترمربع و سطح اتاقهای طبقۀ همکف، اندکی کمتر بود. تمامی اتاقها با یک پنجرۀ دولنگه که کتیبه ای نیمدایره داشت، به فضاهای رواق ارتباط داشتند.


۲.امکانات مهمان خانه

از گذشته های دور، كاروانسراهایی که مسافران از آن استفاده میکردند فاقد هرگونه تجهيزات رفاهی بود و مسافر می بايست تمامی ملزومات سفر را همراه خود می آورد. مهمانخانۀ قزوين، اولين اقامتگاهی در ايران بود که مبلمان و تجهيزات رفاهی داشت، و این مهمترين ويژگی مهمان خانه و تفاوت آن با بناهاي مشابه گذشته بود كه با الگوبرداری از اروپا شكل گرفته بود. اين مسئله از نظر فرنگيان و ايرانيان فرنگ ديده بسيار با اهميت بود؛ زیرا سفر، در طول جاده هايی كه مسافران متشخص، مجبور به نزول در كاروانسراها و خانه های روستايی بودند، بسیار مشكل بود. مبلمان مهمان خانه در نوع خود كامل و منحصربه فرد بود ۱. اتاق ها تخت خواب (آنه ۱۳۷۰ ، ۲۹) روشویی (۱۳۸۲ ، ۱۹۷)اورسل  و پرده (یوشیدا ۱۳۷۳ ،۲۲۳) داشت و با «فرشهای عالی» (ارفع الدوله ۱۳۴۵ ،۱۸۵ )فرش شده بود. مبلمان تالار نيز شامل «فرشهای زيبايی از ديبای فرنگی و مبلهای ظريف در رديف يكديگر» (حسام السلطنه۲۹،۱۳۷۴) 
بارزترين امتياز خدمات مهمان خانه، پاكيزگی و نظافت آن بود. ۲  فرد ريچاردز در مقام مقايسۀ مهمان خانه با كاروانسراها و ديگر اقامتگاهها نوشته: «عده ای از مسافران، اين مهمانخانۀ به خصوص را در قزوين مورد طعن و تمسخر قرار داده اند، ولی اگر شخص به بيماری وسواس دچار نباشد، ميتواند محاسنی چند در آن بيابد. وضع قسمتهايی از كليۀ مهمان خانه ها، قهوه خانه ها و كاروانسراهای ايران چنان است كه در مقام مقايسه، آغل گاوهای هلند در برابر آنها كاخ سلطنتی جلوه می‌كند، ولی در قزوين مسافر مي تواند اتاقی پاكيزه و لگن كوچكی براي شستن دست و صورت كه به لگن عروسک بی شباهت نيست، در اختيار داشته باشد» (ریچاردز ۱۳۷۹ ، ۳۰۵.) اهمیت پاکیزگی مهمان خانه هنگامی آشکار میگردد که بدانیم در کاروانسراها و اقامتگاهها حشراتی زیست میکردند که گزش آنها نه تنها خواب را بر مسافران حرام میکرد، بلکه موجبات وحشت آنان را نیز فراهم می آورد. کلود آنه به این موضوع اشاره کرده و از ترس حشرات در مهمان خانۀ قزوین هم، ترجیح داده تا از وسایل خواب شخصی استفاده کند: «... ما از روی احتیاط، تختهای سفری خود را زدیم و روی آن  ها خوابیدیم و قبلاً کلیه شرایط پیشگیری از حملات شبانۀ حشرات و سایر جانوران را فراهم کردیم. به تجربه به ما ثابت شده بود که این حملات به مراتب هولناکتر از حملۀ راهزنان در جاده هاست» (آنه ۱۳۷۰ ، ۱۲۹). از ديگر امتيازهای مهمانخانۀ قزوين، وجود پيشخدمت و فراش، و ارائه خدمات مورد نياز برای آسايش مسافران، به خصوص سفیران و فرستادگان دول خارجي... بود (فوروكاوا ۱۳۸۴ ، ۲۷۴-۲۷۳ ). استقرار يک نفر صراف برای تبديل پول (فراهانی ۱۳۶۲ ، ۱۷ ) از ديگر خدمات مهمان خانۀ قزوين بود. امكان رزرو اتاقها از خدمات خاص مهمان خانۀ قزوين بود كه برگرفته از نمونه های فرنگی برای نخستين بار در ايران صورت مي پذيرفت. اين امكان با توجه به مديريت مهمان خانه برای دولت بسيار با اهميت بود. در مهمان خانه همانند هتلهای امروز، ملحفه ها تميز و به طور مرتب عوض ميشد (ريچاردز ۱۳۷۹ ،۳۰۵ ) اتاقها دارای روشويی (اورسل ۱۳۸۲ ،۱۹۷ )بود و يا لگن كوچكی برای شست وشوی دست و صورت در اختيار مسافران قرار ميدادند (ریچاردز ۱۳۷۹ ،۳۰۵.) از دیگر امتيازات مهمان خانه، ارائۀ خدمات غذا و نوشيدني بود. مهمان خانه دارای فضاي آشپزخانه قهوه خانه (فراهانی ۱۳۶۲ ،۱۸) و سالن غذاخوری (آنه ۱۳۷۰ ،۲۹) بود.
بنجامين و لرد كرزن از غذای مهمان خانه با عبارات «غذای عالی» و «خوراک خوب» ياد كرده اند. ۳ (بنجامین ۱۳۶۳ ،۳۹؛ کرزن ۱۳۴۹ ،ج ۱ ،۷۴ .) بنا بر قول عين السلطنه و برد در مهمان خانه غذای فرنگي نيز طبخ ميشد (عين السلطنه ۱۳۷۶ ،۲/۱۲۰۲؛ برد ۱۳۷۶ ،۵۷ .)بنا بر قول بروگش «حتی شام را هم به سبك اروپايی سرو مي‌كردند » (بروگش ۱۳۶۸ ،۷۷ ). صورت غذاهای مهمان خانه به سه زبان فارسی، فرانسه و انگليسي در سالن غذاخوری ارائه مي گرديد و مهمان خانه «در تمام ساعات غذا» داشت و قيمت آن بسيار مناسب بود (آنه ۱۳۷۰ ،۱۲۹ و ۲۹۰ـ۲۹۱).

۳.بستر مهمان خانه

مهمان خانه، مهمترین بخش مجموعه ای وسیعتر موسوم به مجموعۀ دولتی بود. این مجموعه از سمت شمال محدودكنندۀ خيابان بود و از سمت جنوب به خيابان تهران منتهی می شد. در سمت غرب مجموعه، جامع سلجوقی قرار داشت كه نشان از قدمت و مركز قرار گرفتن پهنۀ مذكور دارد. از وضعيت اين محوطه در دورۀ ايلخانی و تيموری اطلاعی در دست نيست ، مگر آسيب جدی كه توسط حملۀ مغول بر شهر وارد شد. آنچه مسلم است اين بخش از شهر در طول زمان، اهميت و رونق اقتصادی خود را حفظ كرده، زيرا شاه طهماسب صفوی، خيابان مشهور خود را به اين سو امتداد داده و دولتخانه را با اين تمهيد به هستۀ اصلي شهر متصل کرده است. خيابان به عنوان مهمترين گذر شهر صفوی، ستون نظام شهرسازی قزوين را شكل داده و از سردر عالي قاپو- ورودی اصلی دولتخانه صفویی آغاز شده و تا جلوخان مسجد شاه (جامع سلجوقی) امتداد يافته است. درست در همين نقطه، مهمان خانه و مجموعه دولتی دورۀ ناصری ساخته شد. هینریش بروگش كه در سال ۱۸۶۱ میلادی، ۱۷ سال قبل از آغاز كار احداث مهمان خانه به ايران سفر كرده بود، در توصيف مكان مذكور آورده است: «از دروازۀ شهر گذشتيم و وارد خيابانهاي آن شديم، كم‌كم به مركز شهر ميرسيديم، از كنار امامزادهاي عبور كرديم و به ميدان بزرگی رسيديم كه خيابان عريض و زيبايی به آن منتهی ميشد. در انتهای اين خيابان، ساختمان و قصری عالی وجود داشت و در دو طرف ميدان هم بازارهای سرپوشيدۀ قزوين خودنمايي می‌كردند» (بروگش ۱۳۶۸ ،۱۵۷.) نوشتۀ پیش گفته، دقيق ترين توصيفی است كه وضعيت مكان مجموعه دولتی را تا قبل از احداث روشن ميسازد. ميدان ذکر شده توسط بروگش احتمالا همان ميدان دورۀ صفوی بوده كه خيابان بدان ختم ميشده است. در دو طرف ميدان بازارهايی وجود داشته كه بازارچۀ سپه و حجرات جلوخان مسجد جامع باقيماندۀ آنهاست. اينكه بازارهای يادشده، باقيماندۀ بازار دورۀ سلجوقی بوده كه پس از احداث خيابان دچار دگرگونی شده، نياز به بررسيهای دقيقي دارد. بنابراین ميتوان تصور كرد كه مهمان خانه و مجموعۀ دولتی در فضای خالی ميدان صفوی احداث شد و اين بخش شهر قبل از احداث مجموعه و مهمان خانه دارای رونق اقتصادی و اجتماعی بوده است؛ اين مسئله پشتيبان و متضمن موفقيت چنين پروژۀ بزرگی در سطح شهر بود. این مجموعه با استفاده از موقعیت ممتاز مکانی به سبب وجود مسجد جامع، خيابان و بازارچه، به صورت جدی در كالبد شهر مطرح و با توجه به مديريت، كارآيی و عملكرد خود، تبديل به هسته ای در برابر ديگر هسته های شكل دهندۀ شهر شد، به گونه ای كه تعداد درخور توجهی كاروانسرا در اطراف مجموعه شكل گرفت و رقيبی برای بازار گرديد. ۴  بدين ترتيب محوطه، تبديل به مركز جمعيتی گسترده ای شد كه همۀ سطوح اجتماعي و اقتصادی از بازرگانان و سفرای خارجی گرفته تا دستفروشها و مردم عادی در آن ديده مي شدند. مادام ديولافوا در توصيف محيط مهمان خانه در سال ۱۸۸۱ میلادی، يعنی یک سال پس از ساخته شدن مهمان خانه نوشته: «در يك طرف آن (مهمان خانه) باغچه ای است كه دارای حوض بزرگی است و اردک‌ها در آن شناورند و سقاها مي آيند و مشک ‌های چرمی خود را از آب پر كرده و به خانه ها ميبرند. در طرف ديگر آن، ميدانی است كه چند دكان بدنمایی در اطراف آن هست و چنار صدساله ای آنها را از اشعۀ آفتاب در پناه نگاه می دارد. اين دكانها از حيث ساختمان بسيار بدنما هستند و سقف آنها با حصير و پارچه های مندرسی پوشيده شده و بساط كاسب در اطراف تير بزرگ مركزی چيده شده است» (ديولافوا ۱۳۶۱ ،۱۰۶ .) او در نوشتۀ خود به خوبی بخشی از فضای اطراف مهمان خانه را توصيف كرده، اما به نظر ميرسد كه دربارۀ مكان بازارچه دچار اشتباه شده؛ زیرا اگر يک طرف مهمان خانه حوض قرار گرفته باشد (شمال مهمان خانه)، سمت ديگر به قرينۀ حياط درشكه خانه خواهد شد(جنوب مهمان خانه)كه امكان چيدن بساط در آن نبوده و در عكسها نيز نشانی از درخت در آن ديده نمي شود. اورسل نيز كه يكسال پس از ديولافوا از قزوين عبور كرد، توصيف مشابهی از محيط ارائه كرده است:«نزديک مهمان خانه، بازارچۀ كوچكی قرار داشت كه رديف دكانهای آن سرپوشيده نبود، ولي سايه بان حصيری يا شاخ و برگ درختان چنار تا حدی جلوي نور شديد آفتاب را ميگرفت... در چند قدمی مهمان خانه، مناره های آبی رنگ مسجد مشهوري به نام مسجد شاه۵ ... ديده ميشد...« ( اورسل ۱۳۸۲ ،۱۹۸ و ۲۰۴)

با اين توصيف، به نظر ميرسد كه بازارچۀ روباز در جلوخان مسجد جامع واقع شده بود، اما جای تعجب است كه ديولافوا و اورسل هيچ اشاره ای به بازار سرپوشيده بازارچۀ( سپه کنونی) نكرده است. با توجه به نوشتۀ بروگش به نظر نميرسد که بازارچۀ سپه قبال روباز بوده و توصيف ديولافوا و اورسل مربوط به اين بازارچه باشد. كالبد بازارچه نيز چنين موضوعی را تأیید نمی‌كند. در نقشۀ هوايی سال ۱۹۱۹ بازارچۀ سپه سرپوشيده نشان داده شده و كالبد آن با وضع فعلی آن منطبق است. در اين نقشه، مجموعه كاروانسرايی متشكل از سه كاروانسرا به نام سعدالسلطنه در جنوب مجموعه دولتی ديده مي شود كه همزمان، با مدت كوتاهی پس از مجموعه دولتی در كنار خيابان تهران شكل گرفته و امروزه بخشی از آن باقی مانده است. همچنين در قسمت شرق و غرب مجموعه، كاروانسراهايی ديده ميشود. در حال حاضر، آثار شالودۀ مهمان خانه در زیر کفسازی خیابان سپه در موقعیت مکانی جلوخان مسجد جامع باقی است. بنا بر مطالعات انجام شده، پلان مهمان خانه از شرق تا به غرب خیابان گسترده شده و طول و عرض آن بالغ بر ۳۷ در ۲۳ متر است (پرهیزکاری ۱۳۸۶ ،۵۱-۵۲). بدنه های خیابان در این بخش، واجد دکانهایی است که کالبد تاریخی ندارند و دارای اقتصاد خرده فروشی هستند. بدنۀ غربی در عمق دارای بافت پر بوده، ولی در پشت دکاکین بدنۀ شرقی که اغلب تره بارفروشی هستند، راستۀ میوه و تره بار بازارچۀ سپه و به موازات خیابان سپه قرار دارد به نحوی که دکاکین مذکور از خیابان و راسته دارای دسترسی اند. راستۀ مذکور از نقطه نظر رونق و جذب مشتری، بسیار فعال بوده و با وجود نداشتن کالبد تاریخی و عمر کمتر در برابر کالبد اصلی بازارچۀ سپه، از آن برتری دارد. بازارچۀ سپه که با دو راستۀ کوتاه از یک سو به خیابان راه دارند، دارای کالبدی حداقل قاجاری است. این راسته ها با طاق و تویزه پوشش شده و توسط یک راستۀ فرعی به هم متصل گردیده اند. حجره های این بازارچه اغلب به خرده فروشیهای مایحتاج روزانه اختصاص دارد. بازارچه فاقد سردر ورودی به سمت خیابان است و ترکیب با خیابان دارای پیش فضای باز است. راستۀ میوه فروشها که متأخر است، عمود بر راسته های بازارچه قرار گرفته و احتمالاً همان گذر شرقی مجموعه دولتی است که (خیابان صفوی سپه) را به خیابان تهران متصل می کرده است. درست مقابل بازارچه در آن سوی خیابان، سردر ورودی مسجد قرار گرفته و دارای فضایی باز به عنوان پیشخوان است. این فضا که نقطۀ مرکزی آن را سردر شکل میدهد، دارای پلانی مستطیل شکل است که طول غربی آن به خیابان تعریف شده و در ضلع شرقی نیز سردر معظم مسجد با هشتی پشت آن در میان دکاکینی قرار دارد. اضلاع شمالی و جنوبی نیز دکاکینی تعریف میشود که آب انبار خیابان در ضلع شمالی از دوره صفوی خودنمایی میکند و در ضلع جنوبی بنا بر کروکی فلاندن، آب انباری وجود داشته که امروزه از بین رفته است. درست در کنج های شمال شرقی و جنوب شرقی دو گذر به سمت غرب و جنوب غربی امتداد می یابند. در فضای جلوخان مسجد، آبنما و باغچه هایی ساخته شده است. سطح خیابان مقابل جلوخان مذکور، مکان باغچۀ مهمان خانه بوده که در شمال مهمان خانه واقع بوده و بدین ترتیب، انتهای خیابان از نظر فیزیکی و بصری بسته میشده است. با امتداد خیابان سپه در دورۀ پهلوی اول، جنوب خیابان باز شده و تعریف فضایی خیابان با تمام مفاهیم شهرسازی سنت گرای خود از میان رفته است.

۴.جمع بندی

با توجه به نکات بیان شده و با دستيابي به نقشه های مهمانخانۀ قاجاری از طريق مدارك تصويری و بقايای پايه های عيان شده، ميتوان بازنمایی ذهني فضاي شهری موجود در خيابان سپه را ارائه کرد. فضاي خيابان سپه، مسجد جامع، بازارچۀ سپه و مهمان خانه را ميتوان به ترتيب زير و با استفاده از ايدئوگرام مربوط ارائه كرد كه در آن، رئوسی متشكل از فضای دولتخانه و بازار سنتی از يك سو مهمان خانه و فضای دولتخانه و بازار سنتی از سوی ديگر درخور تصور است. ابعاد خيابان سپه حاصل از اين تصور با تعاريف تاريخی كه طول آن را حدود ۷۰۰ پا ذكر می‌كنند، مصداق مي یابد و معين شدن فضای شهری خيابان و تعريفی كه با احداث مهمان خانه می ‌يافته، امروز نيز برای شهر قزوين ميتواند يک فضای شهری تعريف شده باشد. در این صورت، مجموعه دولتخانه با عملكرد يک باغ تاريخی متشكل از شواهد باستانشناسی و فضاهای احيا شده شامل گراند هتل و كاخ شاه طهماسب و ساير عناصر قابل احيا گوشه ای از شكل مورد نظر، و مهمان خانه با نمود ظاهری گوشه ای ديگر، و قطب بازار و قطب مسجد جامع نيز گوشه های ديگر از اين عناصر شهرسازی و معماری منطقی را تداعی خواهند كرد.

نتیجه گيری

هدف از بازنمایی ذهنی مهمانخانۀ قاجاری، تنها يك دغدغۀ تاريخي نيست، بلكه فضای شهری حاصل از استقرار آن در بستر موجود مد نظر است، لذا ترديدی باقی نمی ماند كه در يكی از گزينه های شایان تصور، مي بايست چنين بستري از استقرار را بازنمایي كرد. در اين باره ميتوان بر اساس چند رويكرد به شرح زير عمل كرد :

۱.رويكرد كالبدي: حاصل اين رويكرد، تعيين جايگاه مهمان خانۀ تاريخی و تعريف فضای شهری را به همراه دارد، ولی به دليل مشکلات شريانی سواره در كوتاه مدت اجراشدنی نیست

۲. رويكرد ايمایی و اشاره ای: حاصل روشهای آن، تعین فضایی درخور توجه نخواهد بود، ولی به لحاظ عملياتی با منشورهای جهاني تطابق بيشتری مي‌يابد. چنين رويكردي را ميتوان با تعابير و تفاسير مختلفی مورد ارزيابي قرار داد:

۱-۲.اشاره به مكان بنا از طريق تصاوير و نقشه ها در موزه ای كوچک در محل كه در اين صورت، تعريف فضای شهری خيلی تطابق مكانی نخواهد داشت.

۲-۲ .اشاره به مكان و شكل بنا، با استفاده از بقايای بنا شامل پايه هایی كه ضمن حفاری و گمانه زنی در كدهای زير كف موجود خيابان به دست آمده اند.

۱-۲-۲.راه حل تصور شدنی عبارت خواهد بود از نمايش پايه های عمارت مهمان خانه و استفاده از پوششی شفاف كه بتواند بقايای پايه ها را خوانا كرده و عبور و مرور وسايل نقليه را نيز ميسر گرداند.

۲-۲-۲.استفاده از زيرگذری كه بتواند به عنوان يك معبر پياده، بقايای مهمان خانه را در پايه ها بازديدپذیر كند.

۳-۲-۲.استفاده از پايه های موجود و خواناسازی آنها و پيش بينی سازه ای جديد و احداث مهمان خانۀ قاجاری با استفاده از الگوی موجود در طبقة فوقانی به نحوی كه حركت سواره در وضع موجود قطع نگردد. بديهي است كه تصور چنين طرحی در درازمدت توجيه پذیر خواهد بود، زيرا اين طرح زمانی قابليت تحقق خواهد يافت كه جايگاه عبوری سواره در خيابان سپه كمرنگ گردد. اما در شرايط حاضر و با توجه به شرايط موجود در كوتاه مدت، نميتوان از وجود بقايای مهمان خانه قاجاری چشم پوشي كرد، لذا طرح منتخب، بند ۱-۲-۲ است، يعني خوانا كردن مكان بازيافته از طريق بقايای پايه هاي موجود و استفاده از پوششي شفاف در مكان مذکور، به نحوی كه در كوتاه مدت مكان تاريخی كه بازگوكنندۀ نظم فضای دورۀ قاجاری است، بتواند احيا گردد، اما ميتوان به بازنمایی بخشهایی از فضای متعلق به مهمان خانه در پياده روهای دو سوی خيابان پرداخت و بخشي از كالبد فضای مهمان خانه را در دو معبر پياده بازسازی کرد. اين طرح در كوتاه مدت كمترين تنش را در عبور و مرور شهری با علم به شرايط موجود، ايجاد خواهد كرد و از سوی ديگر، تصور ذهني از فضای شهري حاصل از استقرار بناي تاريخي را به شكل درخور توجهی قوت خواهد بخشيد. بديهی است كه نحوۀ اجراي عناصر فوق در دو سوی خيابان موجود در پياده روها مستلزم مطالعه ای دقيق و طرحی مبتكرانه و خالقانه است كه ضمن توجه به بقايای تاريخی، تلفيقی از تاريخ و زمان حاضر را برای احيای محيط كالبدي بنای تاريخی از يک سو و تعريف فضاي شهری را از سوی دیگر مد نظر داشته باشد.

 

 پی نوشتها 

۱.حسام السلطنه مينويسد: «در تمام بيوتات تحتاني و فوقاني، اسباب پذيرايی و لوازم راحت آماده و جمع است، مشتمل بر ميز و صندلي و الله و شمع» (حسام السلطنه ۱۳۷۴ ،۲۹.)

بروگش نيز مبلمان مهمان خانه را چنين آورده: «در طبقۀ فوقانی اين عمارت اتاقهای تر و تميزی وجود دارد كه با اسباب و اثاثية اروپايی، نظير ميز و صندلی و فرش و كاناپه و غيره مجهز است» (بروگش ۱۳۷۴ ،۷۷.)

۲.فراهانی در اين خصوص نوشته: «اما مرتبۀ فوقانی مشتمل بر هشت اطاق است كه همه پاكيزه و سفيد... و مبلهای آنها پاكيزه و ممتاز است» (فراهانی ۱۳۶۲ ،۱۸.)

يوشيدا ماساهارو در همين باره پاكيزگی اسباب و لوازم را ذكر كرده است: «اسباب سفره همه تميز و برازنده بود» (يوشيدا ۲۲۳،۱۳۷۳)

۳.بنجامین مینویسد: « پس از ورود به قزوين با كمال تعجب هتل مدرن و خوبی را آنجا يافتم و اتاقهای راحتی با مبلمان اروپايی و آشپزخانه و غذای عالی داشت» (بنجامین ۱۳۶۳ ،۳۹.)

 لرد کرزن نیز در همین خصوص آورده: «اتاقهاي مفروش و مرتب و خوراك خوب آن براي وسايل تجملي عالي است» (کرزن  ۱۳۴۹، ۷۴/۱  .)

۴.رجوع شود به: مهرزاد پرهیزکاری، «هسته ارتباطات شهر قزوين گامی در گذر از شهرسازی سنتی» ارائه شده در نشست تخصصی و رونمایی کتاب مهمان خانه بزرگ قزوین (تهران: مرکز هنرپژوهی نقش جهان، فرهنگستان هنر، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷)

۵. منظور همان جامع قزوین است که اورسل به اشتباه مسجد شاه نام برده است. در زمان سفر اورسل، مسجد شاه قزوین (مسجد نبی کنونی) در کنار بازار قزوین، با فاصلۀ نسبتا زیادی از مهمان خانه قرار داشته است.

منابع

-آنه، كلود. ۱۳۷۰ .گلهای سرخ اصفهان. ترجمۀ فضل الله جلوه. تهران: روایت.

-ارفع الدوله. ۱۳۴۵ .ايران ديروز: خاطرات پرنس ارفع. تهران: وزارت فرهنگ و هنر.

-اورسل، ارنست. ۱۳۸۲ .سفرنامه قفقاز و ايران. ترجمة علی اصغر سعیدی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

-برد، اف ال. ۱۳۷۶ .گشت و گذاري در ايران. ترجمة علیاصغر مظهری کرمانی. تهران: جانان.   

-بروگش، کارل هینریش. ۱۳۷۴ .در سرزمين آفتاب. ترجمه مجید جلیلوند. تهران: مرکز.

- ۱۳۶۸ .سفري به دربار سلطان صاحبقران. ترجمۀ محمدحسین كردبچه. تهران: اطلاعات.

- بنجامین، ساموئل گرينويلر. ۱۳۶۳ .ايران و ايرانيان. به اهتمام رحیم رضازاده ملک. تهران: گلبانگ.

- پرهيزكاري، مهرزاد. ۱۳۸۶ .مهمان خانه بزرگ قزوین. قزوین: پایگاه میراث فرهنگی شهر تاریخی قزوین.

-حسام السلطنه، سلطان مراد. ۱۳۷۴ .سفرنامه مكه. به کوشش رسول جعفریان. قم: مشعر

-دیولافوا ژان. ۱۳۶۱ .سفرنامه مادام دیولافوا. ترجمۀ فرهوشی مترجم همایون. تهران: خیام.

-ريچاردز، فرد. ۱۳۷۹ .سفرنامه فرد ريچاردز. ترجمۀ مهین دخت صبا. تهران: علمی و فرهنگی.

-عين السلطنه سالور، قهرمان میرزا. ۱۳۷۶ .روزنامه خاطرات عين السلطنه. ج2 .به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.

-فراهانی، ميرزا محمدحسين. ۱۳۶۲.سفرنامه ميرزا محمدحسين فراهاني. به کوشش مسعود گلزاری. تهران: فردوسی.

- فوروكاوا، نوبويوشي. ۱۳۸۴ .سفرنامه فوروكاوا. ترجمۀ هاشم رجب زاده و کینیجی ئه اورا. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

- کرزن، جرج ناتانيل. ۱۳۴۹.ايران و قضيه ايران. ج ۱ .ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

- يوشيدا ماساهارو. ۱۳۷۳ .سفرنامه يوشيدا ماساهارو. ترجمۀ هاشم رجب زاده. مشهد: آستان قدس رضوی.